نوشته شده توسط : asal

 
فقط برای تو

 

در سکوت پر ابهام دل
یاد شیرین تو لانه می کند
چشمانم خیره به طاق
به یاد گذشته های دور
دارم از غصه می میرم
تمام شعرم بوی غم دارد
گلوی دلم را بریدی با ترحّم
نمی دانم کجایم
گویی گم شده ام
جایی هستم که هیچ جا نیست
جایی که درختانش بارشان نا امیدیست
نسیمش بوی غم
میوه هایش طعم درد
وای چه جاییست اینجا
ببین مرا کجا سفر دادی
به یک نا کجا آباد.
می خواهم رها شوم؛
پرواز کنم
ولی چگونه
با کدام امید
در این نا کجا آباد بی وفایی غوغا می کند
نه یک بار و نه صد بار
ترحمش می سوزاند دلم را هزار بار
تمام حرفها در قفس دل محبوس
چرا هیچ ندارم بگویم.
می خواهم به آتش کشم شب را
پر از مهر کنم دنیا را
با اتش عشق خود بسوزانم بی وفایی را
با قطره های اشک خود آب دهم درخت دل را
ولی باز تو را می بینم
همه چیز می رود از یاد
باز می شوم همان دیوانه
روزم را می کنی شب
امید می شود درد
تو چه هستی؛ تو چه هستی
عشق یا درد؛ که هر دم می کنم یادت
می شوم رسوا ز عالم.
هر چه هستی باش
می دانم مایه تسکینی
آرام بخش دل غمگینی
هر جا هستی بدان
به یادت هستم از ازل تا ابـــــــــــد.

158.gif11.gif





:: بازدید از این مطلب : 532
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : جمعه 15 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: