نوشته شده توسط : asal



تو به شفافی شبنم روی برگا

 
من مثل یه برگ زردی که میفته از درختا


تو مثل طراوت گلای نرگس روی قلبم


من نوشتم بی تو هرگز


بین من و تو فاصله غوغا می کنه


یاد حرفای قشنگت منو رها نمی کنه


تو منو گذاشتی رفتی توی روزگار وحشی


توی کوچه های غربت دنبالم حتی نگشتی


 تو مثل ستاره ای که توی شب های سیاهم می درخشی


 و می شی جون پناهم


تو مثل طراوت گلای پونه چرا رفتی از برم ای دیوونه

تو مثل یه تیکه ابری توی آسمون آبی پاک و ساده


 مثل رویا مثل خوابی


 بگو یک بار آره یک بار بر می گردی


 یا هنوزم بی تفاوت یخ و سردی

بین من و تو فاصله غوغا می کنه


یاد حرفای قشنگت منو رها نمی کنه


 تو منو گذاشتی رفتی توی روزگار وحشی


 توی کوچه های غربت دنبالم حتی نگشتی

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: بازدید از این مطلب : 368
|
امتیاز مطلب : 124
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : asal

نیازی به این همه ابر نیست!

 

برای اینکه خیس باران بشوی،

 

فقط کافیست کمی درهوای من قدم بزنی!



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: بازدید از این مطلب : 577
|
امتیاز مطلب : 125
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : asal

همیشه حرف های قشنگت را پس انداز می کردم
حالا که رفته ای می خواهم با شکستن قلک عشق
جوانی از دست رفته ام را به خود باز گردانم


:: بازدید از این مطلب : 522
|
امتیاز مطلب : 82
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : asal

دیگر تو را رنگ نمی زنم ای قلب من
 
ترک هایت از پس رنگ ، بیشمار پیداست

بگذار ببینند که با تو چه کرده اند



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: بازدید از این مطلب : 515
|
امتیاز مطلب : 110
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : asal

 
17 بهمن 89 - 23:24


ثانیه ها را می شمارم
به کدام ثانیه می آیی
بگو ساعت در همان لحظه بایستد
تا تو را سیر تماشا کنم



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: بازدید از این مطلب : 375
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : asal

می خواهم ببینمت

چشمهایم را می بندم

یک ، دو ، سه

نگاهت چه زیباست رویای من

بگذار، بگذار

لطافت شاعرانه را از میان گیسوانت لمس کنم

بگذار با نوازش سیمای فروزانت

تمام خوشبختی را در میان کوچه های قلبم همچون سیلی به جریان بیاندازم

بگذار سیر ببینمت

بگذار سیر ببینمت

چشمانت تمام کابوسهای مرا ریز ریز می کند

گرمای دستانت سرمای زمستانی را پوچ می کند

نبض قلبم را دیده ای

لرزش دستانم را دیده ای

 

 

بغض خفته ی گلویم را دیده ای

مدام می گویند به فریادم برس ای عشق من
 



:: بازدید از این مطلب : 300
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : asal

 

deli-khaham.jpg



:: بازدید از این مطلب : 355
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : شنبه 16 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : asal

با توام ای لنگر تسکین! ای تکانهای دل!

 ای آرامش ساحل! با توام ای نور! ای منشور!

ای تمام طیفهای آفتابی! ای کبود ارغوانی! ای بنفشابی!

با توام ای شور ای دلشوره شیرین! با توام ای شادی غمگین! با توام ای غم!

غم مبهم! ای نمی دانم! هر چه هستی باش اما کاش.... نه!

جز اینم آرزویم نیست! ....



:: بازدید از این مطلب : 254
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : شنبه 16 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : asal

**منتظر نباش از تو دل ببرم**



منتظر نباش
كه شبی بشنوی
از این دلبستگی های ساده ، دل بریده ام !
كه عزیز بارانی ام را
در جاده ای جا گذاشتم یا در آسمان ،
به ستاره ی دیگری سلام كردم
توقعی از تو ندارم اگر دوست نداری
درهمان دامنه ی دور دریا بمان هر جور تو راحتی ...
باران زده من
همین سو سوی تو از آن سوی پرده ی دوری
برای روشن كردن اتاق تنهاییم كافیست
من كه این جا كاری نمی كنم فقط
گهگاه دوست داشتنت را در دفترم حك می كنم ...
همین این كار هم كه نور نمی خواهد
می دانم كه به حرفهایم می خندی
حالا هنوز هم وقتی به تو فكر می كنم
باران می بارد



:: بازدید از این مطلب : 258
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : شنبه 16 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : asal


 





کاش غم
همه اش زانو نبود ...

گاه آغوش می شد
تا گرما بیاورد

گاه شانه
تا خستگیت را پناه شود

گاه دست
تا اشک هایت را پاک کند

آرام

آرام

آرام . . .


:: بازدید از این مطلب : 414
|
امتیاز مطلب : 60
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : شنبه 16 بهمن 1389 | نظرات ()