عضو شوید
عضویت سریع
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 39 بازدید دیروز : 0 بازدید هفته : 39 بازدید ماه : 116 بازدید کل : 3192 تعداد مطالب : 26 تعداد نظرات : 3 تعداد آنلاین : 1
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
تو آرام باش
بگذارمن طوفانی بمانم
بدان خود کرده را تدبیر نیست
من می سوزم
روشنایت از من باشد
من می میرم
سکوت خلوت لحظه ها رابا مردنم می سازم
کنار همه نبودن هایت من می مانم
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی نقش تورا خواهد شست...؟
چه بگویم با تو؟ دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
چه بگویم با تو؟
که سحرگه دل من
باز از دست تو ای رفته ز دست
سخت در سینه به تنگ آمده بود
هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه
ای ترس تنهای من اینجا چراغی روشنه
اینجا یكی از حس شب احساس وحشت می كنه
هرروز از فكر سقوط با كوه صحبت می كنه
جایی كه من تنها شدم شب قبله گاه آخره
اینجا تو این قطب سكوت كابوس طولانی تره
من ماه میبینم هنوز این كور سوی روشنو
اینقدر سو سو می زنم شاید یه شب دیدی منو
هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه
هر روز از فكر سقوط با كوه صحبت می كنه
بیا ای محبوب من و امشب را، فقط امشب ... برای خاطر آن لحظه های درد کنار بستر تاریک من شب زنده داری کن که من امشب برای حرمت عشقی که تنها شد برایت قصه ها دارم تو امشب آخرین اشکم به روی گونه می بینی و امشب آخرین اندوه من مهمان توست بیا ای مهربان من و امشب را کنار بستر تاریک من شب زنده داری کن چه شبهایی که من تا صبح برایت گریه می کردم و اندوهم همیشه میهمان گوشه و سقف اتاقم بود قلم بر روی کاغذ لغزشی دشوار می پیمود که من در وصف چشمانت کلامی سهل بنویسم درون شعر های من همیشه نام و یاد تو بود درون قصه های من همیشه رویای محال من بودی ولی امشب کنار آخرین عکست تمام شعرهایم را به باران می سپارم من درون قصه هایم ، تنهاییم را به خواب خواهم برد و دیگر شعرهایم بوی تنهاییم دارد ببخش ای خاکی ِ خسته اگر امشب به میل من کنارم تا سحر بیدار ماندی برای آخرین شب هم ز چشمت عذر می خواهم که امشب میزبان رنج من گشتی
تو به شفافی شبنم روی برگا
من مثل یه برگ زردی که میفته از درختا
تو مثل طراوت گلای نرگس روی قلبم
من نوشتم بی تو هرگز
بین من و تو فاصله غوغا می کنه
یاد حرفای قشنگت منو رها نمی کنه
تو منو گذاشتی رفتی توی روزگار وحشی
توی کوچه های غربت دنبالم حتی نگشتی
تو مثل ستاره ای که توی شب های سیاهم می درخشی
و می شی جون پناهم
تو مثل طراوت گلای پونه چرا رفتی از برم ای دیوونه
تو مثل یه تیکه ابری توی آسمون آبی پاک و ساده
مثل رویا مثل خوابی
بگو یک بار آره یک بار بر می گردی
یا هنوزم بی تفاوت یخ و سردی
نیازی به این همه ابر نیست!
برای اینکه خیس باران بشوی،
فقط کافیست کمی درهوای من قدم بزنی!
صفحه قبل 1 صفحه بعد
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان mosafer و آدرس kamitanha.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
RSS